Warning: Undefined variable $term_id in
/home/roohva/public_html/wp-content/themes/romancity-roohvazheh/index.php on line
8
خلاصه کتاب:
مگر میشود زندگی بدون دلداده؟ قلب من فقط برای او میتپید اما نشد... نتوانستیم. با آن اتفاق عجیب، زندگیام را در یک ثانیه از دست دادم و فقط توانستم نگاه کنم و چیزی نگویم... چیزی نداشتم که بگویم. مجبور بودم به عادت کردن به آن زندگی؛ اما خدا کسی را بر سر راهم قرار داد که زندگیام از این رو به آن رو تبدیل شد.
- نام کتاب: دلدادگی
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: مینا عباسی
- صفحات: ۱۷۱
خلاصه کتاب:
گاهی در یک جامعه گرگ صفتانی در ظاهر انسان نمایان میشوند که همچون گرگ وحشی همچون خوک کثیف و همچون روباه مکار و ریاکارن و نابود میکنند دختران مظلوم و بیپناهی را که برای خودشان آیندهای شیرین دارند اما آن گرگ صفتان آینده را برایشان از آن شیرینی تبدیل به یک کابوس وحشتناک و ناتمام تبدیل میکنند.
- نام کتاب: در گرداب تنهایی
- ژانر: پلیسی، تراژدی، عاشقانه، طنز، اجتماعی
- نویسنده: F.M
- صفحات: 277
خلاصه کتاب:
در جهان حومورا درون خاندانی اصیل زاده، حاصل ازدواج ملکه و پادشاه، پرنسسی متولدشد. با تولد پرنسس درخت ها اقاقیا پژمرده گشته و برگ هایشان همچون بارانی از شهاب سنگ سقوط کردند، حواصیل ها به همراهی پرستوها کوچ کرده و خشک سالی همه جا را فرا گرفت، چشمه های آب مجدد در زمین فرو رفتند و از دیدها پنهان گشتند تا مبادا شاهد آن پرنسس باشند
- نام کتاب: کابوس افعی
- ژانر: فانتزی، عاشقانه، معمایی
- نویسنده: فاطمه السادات هاشمی نسب
- صفحات: ۸۹۱
- 66 روز پيش
- ADMIN
- 107 بازدید
- ۲ کامنت
خلاصه کتاب:
گاهی آنقدر به دست بقیه مسخره میشوی که تحملت تمام میشود.
آن ها هرگز فکر نمیکردند که ممکن است با حرف هایشان، من تبدیل به من بشوم!
از زنجیر و حسار حرفهایی که آن ها دورم انداختند ازاد بشوم! آری... بخاطر آن ها است که من به من تبدیل میشوم! چه میشود مگر؟ فقط گویی که قرار است، عصیانگر باری دگر برخیزد!
در این جهان امگاورس، آنها من را به یک امگای بدبخت و تنها تبدیل کردند، امگایی که در نفرت و غم غرق شد، اما یک روزی به آن ها ثابت می کنم که من فقط من نیستم! برای آخرین بار می گویم، من را دست کم نگیرید!
می پرسند من کی هستم؟ لابد نژاد برتر! اما خیر، پاسخ سخت نیست، کافی است بگویید او، او است. هه بله! من خودم هستم. من، من هستم!
- نام کتاب: عصیانگر قرن
- ژانر: تخیلی، عاشقانه، معمایی
- نویسنده: فاطمه السادات هاشمی نصب، پردیس نیساری
- صفحات: 406
- 66 روز پيش
- ADMIN
- 105 بازدید
- ۲ کامنت
خلاصه کتاب:
نفهمیدم چه شد! در پس تمام این زندگیانفجاری رخ داد که پر از هیاهو و غوغا بود.
انفجاری که باعث شد معشوقهام را از دست بدهم و دیگرنتوانم به آن روزهای شیرینم برگردم. روزهایی که بادیدنش غرق خوشی و شعف میشدم.
لبخند پر زده از لبانم، تا دیدن دوباره اش، قصد برگشتندارد و این را به خوبی احساس میکنم.
اما چه گذشتهای باعث شد که من تاوان پس بدم؟
سوالی که هنوز هم جوابش برایم گنگ و گیج کننده است.
- نام کتاب: آفرودیت
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: زهرا رمضانی
- صفحات: 223
- 75 روز پيش
- ADMIN
- 118 بازدید
- ۱ کامنت
خلاصه کتاب:
بیخبر از آینده پیش میروم که ناگهان دستخوش اتفاقاتی قرار میگیرم که شیرین تر از هر تلخی است.
به کسانی اعتماد میکنم که یک روز وابستهشان میشوم؛ خاطراتی را از یاد بردهام که گریبان گیرم میشود. برای رهایی میجنگم؛ برای آزادی تقلا میکنم.
در این بین عشق دامانم را چنگ میزند. حال چه میشود؟ از این زندان منفور نجات پیدا میکنم؟
- نام کتاب: نجات دهنده
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: زهرا رمضانی
- صفحات: 443
- 75 روز پيش
- ADMIN
- 116 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
عسل دختری مهربان، امااز جنس انسانهای شجاع و کم سن و سال؛دختری که با ورود به دنیای تاریک مرد مرموز و خطرناک، سرنوشت خود را به سیاهی و تاریکی میکشاند.
و اما... در بین این تاریکیها قلبی که بیپروا برای مرد سیاه پوش میتپد.همین ماجرا باعث میشود، مجبور به پیمودن راهی شود که خطرناک است.
هم اینک مرد سیاه پوش، کسی که از دل تاریکیها بیرون آمده است، با انتخاب عسل دنیای خود را به سمت روشنی سوق میدهد و اما آیا این انتخاب دنیایش را چگونه تغییر میدهد؟
- نام کتاب: نبرد عشق عسلی
- ژانر: معمایی، عاشقانه
- نویسنده: نجمه صدیقی
- صفحات: ۳۳۸
- 84 روز پيش
- ADMIN
- 135 بازدید
- ۱ کامنت
خلاصه کتاب:
بنیتا دختری که خانوادش رو در یک حادثه ازدست داده و بهطور عجیبی هیچ خاطره ای از اون ها به یاد نداره سرنوشت خواب های عجیبی برای دختر قصه ما دیده که زندگیش رو زیر و رو میکنه.
- نام کتاب: دنیای وارونه
- ژانر: تخیلی عاشقانه معمایی تراژدی
- نویسنده: نعیمه سلیمانی
- صفحات: 408
- 141 روز پيش
- ADMIN
- 287 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
به راستی فکر کن که دستهایت را بسته اند؛ چشمهایت در اسارت بندهای پارچه هستند و قادر به دیدن نمیباشند. ناتوان و عاجز از درکموقعیتی هستی که در آن غرق شده ای!
نمیبینی، ولی حس می کنی. اما قادر به حل معماهای اطرافت نیستی و چهقدر زجرآور است گنگی در میان آن حجم از معماهای زندگی... ناچار از اجباری که قلبت بهت فشار می آورد، بی خبر از دلیل واقعی قتل های اطرافت تنها باید به دنبال قاتلش بگردی و بی دلیل قضاوت گوی آن ها باشی...
واقعا این حقیقت زندگی است؟ یا من در باتلاق دروغینش گیر افتاده ام و خود از آن آگاه نیستم. به راستی کدام؟
- نام کتاب: تقدیر خونین
- ژانر: جنایی پلیسی، عاشقانه، معمایی، تراژدی
- نویسنده: فاطمه السادات هاشمی نسب
- صفحات: ۴۶۳
- 156 روز پيش
- ADMIN
- 303 بازدید
- ۲ کامنت